تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394برچسب:, | 12:53 | نویسنده : هادی قادری

کوروش بزرگ
 
درباره کوروش تمام مورخین متفقند که شاهی بود با عزم و عاقل و رئوف که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل می‌شد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود. جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان می‌دهد.
 
با پادشاهان مغلوب به اندازه‌ای مهربانی می‌کرد که آنها دوست کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری می‌نمودند. با مذهب و معتقدات مردم کاری نداشت بلکه برای جذب قلوب ملل آداب مذهبی آنها را محترم می‌داشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط او در می‌آمدند، هیچگاه معرض قتل و غارت واقع نمی‌شد. آنچه درباب وی برای مورخ جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوق‌العاده در وجود او، با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده‌ای به‌کلی تازه به شمار می‌آمد. کوروش از ذکر عناوین و القاب احتراز داشت، در کتیبه‌هایی که از او مانده، این عبارت ساده خوانده می‌شود، من کوروش شاه هخامنشی هستم. حال آنکه شاهان دیگر خود را خدا می‌خواندند.
 
 
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان او را سرور و قانون گذار می‌نامیدند و در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی می‌نگریستند. یهودیان این پادشاه را، به منزله مسیح پرورگار به شمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.
 
 
واژه ی کوروش
 
نام کوروش در زبان‌های گوناگون باستانی به‌گونه‌های مختلف نگاشته شده‌است:
 
پارسی باستان : Kūruš
 
در کتیبه‌های عیلامی : Ku-rash
 
درکتیبه‌های بابلی : Ku-ra-ash
 
در زبان یونانی باستان : Κῦρος آمده‌است.
 
در زبان عبری : کورِوش Koresh
 
در زبان لاتین : سیروس Cyrus؛
 
دکتر شهبازی معتقد است کورش به معنی خورشید است. او در کتاب راهنمای جامع پاسارگاد میگوید بر اساس سنتی که کتزیاس یونانی ناقل آن بوده است و پلوتارخ ذکر کرده, کلمه‌ی کوروش را ایرانیان با کلمه خورشید انطباق داده بودند (در زبان ایرانی خورشید “هُوَر” تلفظ می‌شد که امروزه خور=هور می‌گوییم) یعنی خورشید را مظهر و نمادی برای کوروش می‌دانستند و جالب اینکه آرامگاه کورش دلیلی برای تایید این روایت (که اغلب مورد تردید بوده است) باقی نهاده و آن شکل خورشیدی است که بر پیشانی آرامگاه او, بالای سردر اتاق آرامگاه, حجاری کرده‌اند.
 
تبارنامه کوروش بزرگ
 
تبار کوروش از جانب پدرش به پارس ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان (انزان) و عیلام (شمال خوزستان کنونی)، حکومت کرده بودند. کوروش درباره ی خاندانش، بر سفالینه ی استوانه ای شکلی، محل حکومت آن‌ها را نقش کرده ‌است.
 
این که چه وقایعی روی داده که پارس‌ها عیلام را تسخیر نموده و شاخه‌ای از سلسله ی هخامنشی را در آنجا برقرار کرده اند، معلوم نیست. احتمال می‌رود که پس از آنکه آشور بنی پال در سال ۶۴۵ پیش از میلاد، دولت عیلام را منقرض کرد، پارس‌ها از فرصتی که در اثر جنگ بین آشور و ماد به دست آمده بود، استفاده کرده و پادشاهی جدیدی را در انشان تأسیس کرده باشند.
 
هخامنش سر سلسله ی این دودمان است که در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد، میزیسته است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیشچا ایش پیش به حکومت پارس و انشان (انزان) رسید. بعد از فوت او سلسلهٔ هخامنشی دوشاخه شده و کورش یکم شاه انشان و عیلام و آریارامن شاه پارس شد. سپس پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه یکم شاه انشان و عیلام و آرسام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند.
 
کمبوجیه یکم با شاهدخت ماندانا، دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد، ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
 
داریوش بزرگ در کتیبه بیستون نیز این مطلب را تأیید می کند، زیرا شاه مزبور می گوید، من نهمین شاه از سلسله ی دوگانه ی هخامنشی هستم (با حذف ویشتاسب چون وی حکمرانی نکرده است)
 
زادگاه و افسانه ی زایش کوروش بزرگ
 
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون و کتسیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارایه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و حسن پیرنیا و پرسی سایکس، افسانه زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند.
 
فرزندان
 
همسر کوروش بزرگ کاساندان بود. کوروش کاساندان را بسیار دوست می‌داشت و پس از مرگش در سراسر امپراتوری کوروش، مراسم سوگواری بر‌پاکردند.
 
پس از مرگ کوروش، فرزند ارشد او کمبوجیه دوم به سلطنت رسید. نام پسر کوچکتر کوروش بردیا بود.
 
کوروش به جز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا (به اوستایی هیوتسه به معنی خوش اندام)، رکسانا (روشنک یا به اوستایی ریوخشنه) و آرتیستونه (آرتوستونه) بود.
 
آتوسا بعدها با داریوش بزرگ ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.
 
روز کوروش بزرگ (بزرگداشت کوروش)
 
روزی است که به پیشنهاد سازمان بین‌المللی نجات پاسارگاد انتخاب و نام‌گذاری شده است. این روز ۷ آبان (۲۹ اکتبر) است که تاریخ نویسان آن را روز ورود کوروش به بابل (دولت‌شهر) و صدور منشور کوروش می‌دانند. به ادعای سازمان نجات پاسارگاد، این روز در تقویم جهانی یونسکو به ثبت رسیده و هر ساله در این روز به نمایش در می آید.[۲][نیازمند منبع]. اما روز کوروش در هیچ تقویم رسمی ثبت نشده است [۳]
 
این روز به مناسبت تصرف بابل (دولت‌شهر) به دست سپاه هخامنشیان (۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در جهان باستان انتخاب شده‌است.[نیازمند منبع] ۲۵۴۴ سال پیش در همین روز اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت جهانی با منافع مشترک بشمار می‌آید.[۴] نکات مطرح شده در آن عبارت اند از: از بین بردن تبعیضات نژادی و ملی، آزادی انتخاب محل اقامت، آزادی دین و مذهب و تلاش برای صلح پایدار میان ملت‌هاست.
 
غلبه بر مادها
 
پدران کوروش که از چند نسل قبل از وی در انشان پادشاه بودند، در طلوع قدرت ماد نسبت به پادشاه آن قوم اظهار تبعیت می‌کردند.
 
کوروش وقتی در سال ۵۵۹ پیش از میلاد در انشان به سلطنت نشست، خیلی زود ضعف و انحطاط دولت ایشتوویگو (آستیاک یا آژی دهاک) را دریافت و همین نکته او را به فکر توسعه ی قدرت و خیال کسب استقلال انداخت. وجود نارضایتی‌های بسیار در طبقات مختلف، اعلام این طغیان را برای کوروش ممکن کرد. طوایف پارس و متحدان آن ها که از طرز فرمانروایی پادشاه ماد ناراضی بودند، بزودی با کوروش هم دست شدند.
 
در سال ۵۵۰ پیش از میلاد با قوت یافتن کوروش، ضرورت سرکوبی او قطعی‌تر گشت اما لشکری هم که خود ایشتوویگو جهت دفع او آورد، در نزدیک پاسارگاد بر پادشاه خود شورید و او را تسلیم کوروش کرد. نابونید پادشاه بابل در لوحه‌های بدست آمده، این واقعه را این طور نوشته‌است، ایشتوویگو قشونی جمع کرده به جنگ کوروش رفت ولیکن قشون او یاغی شده و شاه را گرفته، تسلیم کوروش نمود. پس از آن کوروش همدان را تسخیر کرد و طلا و نقره و ثروت زیادی بدست او آمد و تمام این غنایم را به انشان برد.
 
پیوستن نیروهای ماد به کوروش نشان می‌دهد که جنگجویان ماد کوروش را همچون بیگانه‌ای تلقی نمی کردند و بخاطر انتساب وی از طریق مادرش ماندانا به خاندان ماد، سلطنت پادشاهی ماد را بنوعی حق و میراث او می‌دیده اند.
 
کوروش بعد از اسارت ایشتوویگو پدربزرگ خود با احترام رفتار کرده و حتی او را، در دنبال تسخیر سارد، بر لشکری که سواحل آسیای صغیر را مسخر کرد، فرماندهی داد.
 
اتحاد سه دولت لیدی، بابل، مصر
 
تسخیر ماد باعث تشویش دول هم جوار و غیر هم جوار گردید. سه دولت نامی آن زمان یعنی لیدی، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانه ای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لیدی ، نابونید ، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم ، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند.
 
تسخیرامپراتوری لیدی و آسیای صغیر
 
پادشاه لیدی (لیدیه) کرزوس بود. خواهر وی آریه نیس با ایشتوویگو (آستیاگ) ازدواج کرده و ملکه ی مادها بود. کرزوس علاقه ی فراوانی به توسعه ی قلمرو خود داشت ولی دو سبب خاص او را در هجوم به کوروش تشویق می کرد، یکی به واسطه ی اعتمادی بود که به نظر پیش گویان معبد، جهت پیروزی خود داشت و دیگری آن که می‌خواست انتقام شوهر خواهر خود، ایشتوویگو (آستیاگ) را از کوروش بگیرد.
 
پس از سقوط دولت بزرگ ماد، کرزوس در اندیشه فرو رفت که باید به جنگ تدافعی اکتفا کند یا به کوروش حمله برد، بالاخره بعد از مشورت با غیب گوها تصمیم به حمله گرفته شد و بنای تجهیزات را گذارده و با اسپارت داخل مذاکره شد و موافقت آنها را جلب کرد.
 
دولت بابل و مصر نیز چون از بزرگ شدن پارس سخت بیمناک بودند، مشغول به تجهیز کردن خود و آمادگی برای جنگ نمودند. سرانجام در سال ۵۴۹ پیش از میلاد، پادشاه لیدی به ایران حمله برده و ارتفاعات کاپادوکیه را که در قدیم پایتخت دولت قوی هیت ها بود، اشغال کرد. در پائیز آن سال جنگ سختی مابین لشکر لیدی و پارس روی داد. پادشاه لیدی به تصور این که پارس ها جرات تجاوز را در موقع زمستان، به خاک لیدی نخواهند داشت، قشون خود را مرخص کرد با این نیت که سال بعد قشون متحدین بابل و مصر هم خواهند رسید و کار پارس را خاتمه خواهند داد. لیکن قشون ایران که تازه نفس و جوان بودند و تازه لذت فتوحات را کشیده بودند، از سرمای زمستان باکی نداشته تا سارد پایتخت لیدی پیش روی کردند و شاه لیدی، کرزوس مجبور شد، در نزدیکی پایتخت با آنها نبرد کند. دولت اسپارت که متحد لیدی بود، نتوانست به موقع قشونی برای کمک به لیدی بفرستد. در نهایت پایتخت لیدی سارد، به تصرف قشون ایران درآمد.
 
قبل از سقوط سارد کوروش به یونانی ها تکلیف کرده بود که با او متحد شوند ولی آنها نپذیرفتند بنابراین پس از تسخیر لیدی دست کوروش باز بود که کار مستعمرات یونانی در آسیای صغیر را یکسره کند. در سال ۵۴۵ پیش از میلاد کوروش توانست، تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.
 
تسخیر بابل نو
 
گرفتن بابل کار بسیار مشکلی بنظر می‌رسید زیرا استحکام برج و باره‌های این شهر مشهور آفاق بود. با وجود این در بهار ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش قصد تسخیر آنرا نمود و از دجله عبور کرد. در بابل بعد از بخت النصر سه نفر پادشاهی کردند تا اینکه روحانیون تاجری به نام نبونعید را بر تخت نشاندند.
 
راجع به تسخیر بابل دو روایت موجود است. یکی از هرودوت و اسیران یهودی در بابل دیگری مبنی بر اطلاعاتی که از حفریات بابل و تحقیقات پیرامون آن بدست آمده‌است.
 
موافق روایت اولی، تسخیر بابل از اینقرار بوده است که پادشاه بابل در نزدیکی آن شهر با قشون ایران جنگ کرد و شکست خورد و با عدهٔ زیادی از قشون خود به داخل بابل پناه برد. گرفتن شهر با حمله محال بود و با محاصره هم خیلی طول می‌کشید زیرا بابلی‌ها در اراضی وسیعی که در درون شهر بابل بود، کشت و زرع می کردند و بقدر کافی آذوقه داشتند، بنابراین کوروش حکم کرد، شط فرات را برگردانند پس از آنکه مجرای قدیم خشک شد، قشون ایران را از آن راه وارد بابل کرد و بدین ترتیب بدون جنگ بابل در سال ۵۳۸ پیش از میلاد بتصرف قشون ایران درآمد.
 
موافق اسنادی که از حفریات به دست آمده، در تسخیر بابل تصور بر خیانت سرداران بابلی می رود و بشرح زیر آمده است. نبونعید مجسمه رب النوع اور را به بابل آورده، پیروان بل مردوک رب النوع بابلیها را از خود رنجاند. اینها با کوروش همدست شدند و او وقتی که رود دیاله (رود سیروان) و دجله نسبتاً کم آب بود، این دو رود را برگرداند و داخل شد و پادشاه بابل تسلیم شد.
 
موافق هر دو روایت کوروش در معبد بزرگ بابل موافق مراسم مذهبی بابلیها تاجگذاری کرد و احترام زیادی به مذهب و معتقدات اهالی نمود.
 
آزاد سازی اسیران یهودی در بابل
 
پس از تسخیر بابل تمامی ممالکی که مطیع آن بودند به اطاعت کوروش درآمدند. منجمله فلسطین و شهرهای فینیقیه. کوروش دستور آزادی تمامی اسیران یهودی در بابل که توسط بخت النصر به بابل آورده شده بودند، را صادر کرده و اجازه داد که یهودیان به فلسطین مراجعت کرده و معابد قدیم را که خراب شده بود، تعمیر نمایند. لازم به تذکر است که نام کورش در کتاب مقدس عهد عتیق در نوزده آیه ذکر شده و در چند آیه مورد ستایش قرار گرفته‌است. در کتاب اشعیای نبی در باب ۴۵ آیهٔ اول کوروش را «مسیح» یعنی نجات‌دهنده خوانده و چنین می‌نویسد:
 
خداوند به مسیح خود یعنی کوروش که دست او را گرفتم تا بحضور وی امت‌ها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را بحضور وی مفتوح نمایم و دروازه‌ها دیگر بسته نشود، چنین می‌گوید که من پیش روی تو خواهم خرامید و جایهای ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین را شکسته، پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزائن مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه که ترا به اسمت خوانده‌ام خدای اسرائیل می‌باشم. به خاطر بندهٔ خود یعقوب و برگزیدهٔ خویش اسرائیل، هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خوانده‌ام و ملقب ساختم. من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نی. من کمر تو را بستم، هنگامی که مرا نشناختی. تا از مشرق آفتاب و مغرب بدانند که سوای من احدی نیست. پدید آوردنده ی نور و آفریننده ی ظلمت(آیه ی ۸)
 
در مورد رهایی قوم یهود از اسارت بابل، در کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۶ آیات ۲۲ و ۲۳ چنین نوشته شده‌است:
 
خداوند روح کوروش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آنرا مرقوم داشت، کوروش پادشاه فارس چنین می‌فرماید. یهوه خدای آسمان‌ها تمامی ممالک زمین را به من داده‌است و او مرا امر فرمود که خانه‌ای برای وی در اورشلیم که در یهود است، بنا نمایم.
 
عین همین مضمون نیز در کتاب عزرا باب اول آیات اول تا چهارم آمده‌است. اشعیای نبی نیز در باب ۴۴ آیه ۲۸ چنین می‌نویسد:
 
دربارهٔ کوروش (خدا) می‌گوید که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به انجام خواهد رسانید و دربارهٔ اورشلیم، (خدا) می‌گوید بنا خواهد شد و دربارهٔ هیکل که بنیاد نو، نهاده خواهد گشت.
 
روایت های مختلف درباره ی مرگ کوروش
 
مرگ کوروش در سال سی‌ام سلطنت او در حدود سال ۵۲۸ پیش از میلاد اتفاق افتاده‌است. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد.
 
هرودوت می‌نویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می‌نماید نقل می کنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) تیره‌ای از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دائی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد، کشته شدن کوروش و شکست لشگریانش بود.
 
بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آورده‌است که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شده‌است.
 
از قول کتزیاس پزشک دربار هخامنشی آمده‌است که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیک‌ها (به انگلیسی: Derbike) به او وارد آمده بود، کشته شده‌است. آنها فیلهایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرده و کوروش بر زمین افتاد. یکی از سربازان هندی که با دربیک‌ها متحد بودند، زوبینی به ران او انداخته‌است و کوروش را به خیمه‌اش بردند و او در اثر این زخم بعد از سه روز درگذشته‌است.
 
اینکه هر سه قوم یاد شده، در بالا از طوایف سکا‌ها بوده‌اند نشان می‌دهد که آخرین جنگهای کوروش با طوایف سکاها بوده‌است اما بعید بنظر می‌رسد که وی در این جنگها کشته شده‌باشد. مخصوصاً در روایت هرودوت بسیار بعید می‌رسد که باقیماندهٔ سپاه شکست خورده توانسته باشند، جسد بدون سر او را برای دفن به پاسارگاد بیاورند.[۲۸] طبق روایت‌های گزنفون و استرابون این جنگها به کشته شدن کوروش منجر نشده‌است و وی به مرگ طبیعی وفات یافته‌است. احوال زندگی کوروش از بسیاری جهات، در روایات مربوط به کیخسرو، در شاهنامه منعکس شده‌است و لااقل این نکته را تأیید می‌کند که در سنت‌های ایرانی، وی نیز مانند کیخسرو، باید به مرگ طبیعی وفات یافته‌باشد. در هر حال راجع به پایان کارش، هیچ روایتی را از روی قطع بر روایت دیگر، نمی‌توان ترجیح نهاد.
 
استرابون جغرافی دان معروف می‌نویسد، سنگی بر آرامگاه بود که بر روی آن نوشته شده بود :
 
«ای رهگذر! من کوروش پسر کمبوجیه هستم. من شاهنشاهی پارس را بنیاد گذاشتم و فرمانروای آسیا بودم. بر این گور رشک مبر.»
 


تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394برچسب:, | 12:49 | نویسنده : هادی قادری

امروز روز توست، امروز روزی است که جهان این روز را به نام تو می خواند و می شناسد. هرگاه که روز بزرگی باشد، هرگاه که تولدی یا بزرگداشتی و نکو داشتی باشد، همه برای آن بزرگ و به یاد او شادی می کنند، دست می افشانند،خیابانها را آذین می بندند، چراغ ها می افروزند و همه جا را رنگین و نورافشان می کنند.

 

امروز اما، امروز که روز توست، چه کسی می داند؟ چه کسی تو را می شناسد؟ در کجای تاریخ تو را فراموش کردیم؟ در کجا، در کجای این زمانه زنگار گرفته ما را رها کردی؟

 

امروز در سرزمین تو، در این مرز پر گهر،ایران زمین، در این خاک که روزی اهورایی می خواندندش هیچکس شاد نیست. هیچ خیابانی آذین بندی نیست، هیچ چراغی روشن نیست و هیچ آتشی فروزان نیست...

ای پدر ما که در آسمانی...

 



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:58 | نویسنده : هادی قادری

 

زرتشت اولین و آخرین پیامبر اقوام هند و اروپایی و آریایی نژادها و ایرانیان است. پیش از او مردم ایران قوای طبیعت مانند آفتاب و ماه و ستارگان و خاک و آتش و آب و باد را می پرستیدند. اما زرتشت انسان ها را به پرستش خدای یگانه فراخواند و پس از سال ها تلاش عده زیادی به دین او گرویدند. برای کسب اطلاع درباره سرگذشت آریایی ها

موسی هم اولین کسی است که در میان اقوام سامی دین یکتاپرستی آورد. هردوی این پیامبران بسیار قدیمی هستند و ظاهراً هرگز نیز از یکدیگر خبر نداشته اند. بعدها اصول زیادی از آیین زرتشتی داخل دین یهود شد و پس از آن در ادیان دیگر نیز نفوذ کرد.

معنی نام زرتشت چیست؟

ظاهراً زرتشت دهقانزاده ای بوده که ریشه آریایی داشته است. اصل نام زرتشت احتمالاً "تراتشتر" بوده که کلمه آریایی قدیمی است. معناهای زیادی برای نام زرتشت ذکر کرده اند که از جمله "دارای زرد شتران" یا "صاحب کهن شتران" است.

تاریخ تولد زرتشت چه زمانی بوده؟

تاریخ تولد زرتشت مجهول است. بعضی روایات حاکی از این است که او در 660 پیش از میلاد زندگی می کرده. ولی دلایل محکم تر نشان می دهد که زمان ظهور او در حدود 1000 قبل از میلاد بوده است.

زرتشت در کجا متولد شده؟

محل تولد زرتشت نامشخص است. برخی تولد او را در ناحیه ماد (آذربایجان) و تخت سلیمان کنونی و یا ارومیه می دانند و به همین دلیل دریاچه ارومیه را مقدس می شمرند. برخی می گویند که در بلخ (بلخ اینک جزو کشور افغانستان است) که در شرق ایران بوده متولد شده و عده ای نیز محل ولادت او را ری که نزدیک تهران است می دانند. ولی ظاهراً او در غرب ایران به دنیا آمده و در شرق ایران به کار دعوت پرداخته است.

در واقع زرتشت به مشرق پناه برده است. چراکه کار دعوت به دین در وطنش از پیش نمی رفته و یا شاید هم دشمنانش او را دنبال می کرده اند. بنابراین او با چند نفر از یارانش برای فرار از آزار و اذیت به شرق ایران رفته.

زرتشت پیش از پیامبری چه ویژگی هایی داشت؟

زرتشت از همان آغاز عمر به مهربانی و سرشت لطیف معروف شد. در هنگام بروز قحطسالی که در ایام جوانیش اتفاق افتاد، نسبت به سالخوردگان احترام و مهربانی و نسبت به جانوران محبت و شفقت داشت. زرتشت وقتی به سن 20 سالگی رسید، پدر و مادر و همسرش را رها کرد و برای یافتن پاسخ پرسش هایی که اعماق ضمیرش را به خود مشغول کرده بود در اطراف جهان سرگردان شد و به هرکجا می توانست رفت و با هرکسی سخن گفت.

زرتشت دورانی که به پرسش هایش می اندیشید را چگونه گذراند؟

در منابع یونانی آمده که زرتشت هفت سال را در غاری درون کوهی به خاموشی مطلق سپری کرده. گفته می شود این غار در نزدیکی دریاچه ارومیه و در بالای کوه سبلان قرار داشته. کوه سبلان همچنان هم زیارتگاه و محل توجه است. شهرت زرتشت به روم هم رسیده بوده است. به این ترتیب که در روم گفته می شد که مردی مرتاض 20 سال تمام را در بیابان ها گذرانده و جز پنیر چیزی نخورده.

زرتشت در چه سنی و چگونه مبعوث شد و پس از آن چه کرد؟

وقتی زرتشت به سن 30 سالگی رسید به مکاشفاتی رسید. معجزات و کرامات زیادی برای زرتشت نقل می کنند. از جمله می گویند نخستین بار که به زرتشت کشف و شهود دست داد نزدیک وطن خود بود که شبحی بلند قد که قدش نه برابر انسان عادی بود در برابرش ظاهر شد. فرشته با او به گفت و شنود پرداخت و به او فرمان داد که روانش را پاک کند، آن گاه صعود کرده و در پیشگاه اهورامزدا (خدای حکیم) حاضر شود. او هم به این فرمان عمل کرد و خداوند که پیرامونش فرشتگان بودند به او نظر کرد. او ده سال را به پرستش مزدا مشغول بود و مردم زمانه اش او را آزار می دادند و به او ستم می کردند. پس از این مکاشفه شروع به تعلیم مردم کرد. در ابتدا کسی به سخنان او گوش نمی داد. او  چند بار ناامید شد و روان پلید "انگره مینو" او را وسوسه کرد که عبادت مزدا را کنار بگذارد. لکن زرتشت در عقایدش پایدار بود.

اولین کسانی که دعوت زرتشت را پذیرفتند چه کسانی بودند؟

اولین کسی که آیین زرتشت را پذیرفت پسر عمویش "میدینیمائونها" بود. سپس در یکی از سرزمین های شرقی ایران به دربار پادشاهی به نام ویشتاسب یا گشتاسب راه یافت. او مدت دو سال سعی بسیار کرد تا این پادشاه را به دین خود در آورد.

در ابتدا پادشاه تحت تأثیر کارپان ها (مغان) قرار داشت که در اوستا کاهنانی حریص و دنیادوست معرفی شده اند. آنان به روش باستانی حیوانات را قربانی می کردند و به سحر و جادو اشتغال داشتند. کارپان ها به ضدیت با زرتشت پرداختند که موجب شد زرتشت دستگیر و زندانی شود. اما بعد از دو سال زرتشت معجزه ای انجام داد و اسب سیاه محبوب ویشتاسب که به بیماری ای کشنده مبتلا شده بود را درمان کرد. همسر ویشتاسب یعنی "هوتائوسا" هم از زرتشت حمایت کرد تا بالأخره شاه به دین زرتشت درآمد.

ظاهراً زرتشت در سن 42 سالگی گشتاسب را پیرو خود کرده است. این که گشتاسب یا ویشتاسب که بوده مشخص نیست. برخی عقیده دارند که وی پدر داریوش پادشاه هخامنشی بوده. ولی بسیاری نیز این نظر را رد می کنند. گرویدن شاه به زرتشت از روی خلوص بود و ویشتاسب تمام نیرویش را برای نشر دعوت زرتشت به کار گرفت. درباریان و امرا هم به دنبال شاه به زرتشت گرویدند.

20 سال باقی مانده عمر زرتشت چگونه گذشت؟

از 20 سال باقیمانده عمر زرتشت حکایت های زیادی وجود دارد. او تمام این دوران را به نشر دین اهورامزدا در میان ایرانیان گذراند. همچنین درگیر دو جنگ با دشمنانش شد. این دشمنان تورانی ها بودند. تورانی ها به سرزمین گشتاسب لشکرکشی کردند. دلیل لشگرکشی تورانیان به رهبری ارجاسب بر ضد گشتاسب این بود که گشتاسب به دین مزدیسنا گرویده بود.

در جنگ اول اسفندیار پسر گشتاسب رشادت های زیادی کرد که شرح آن در شاهنامه نیز آمده است. ایرانیان در این جنگ پیروز شدند. جنگ دوم زمانی رخ داد که زرتشت به سن 77 سالگی رسیده بود. در این پیکار هم سپاه گشتاسب پیروز شد. اما زرتشت عاقبت در این جنگ کشته شد. نویسندگان اوستا گفته اند که وقتی تورانیان شهر بلخ را گرفتند یکی از آنان ناگهان به سمت زرتشت حمله کرد و او را در یک آتشکده و در برابر محراب آتش، در حالی که به عبادت مشغول بود به قتل رساند. ظاهراً زرتشت 24 سال پیش از سلطنت هخامنشیان و به قدرت رسیدن کوروش بزرگ در گذشته است.

از زرتشت چه چیزی به یادگار مانده است؟

اوستا کتاب مقدس زرتشتیان است. مهمترین قسمت اوستای موجود در زمان ما یسنا است که شامل گاتها یعنی سروده های خاص زرتشت است. قسمت های دیگر اوستا به موثقی گات ها نیست. چون در قرون بعد نوشته شده.

چرا درباره زرتشت اطلاعات بسیار کمی وجود دارد؟

دلیل آن که درباره زندگی زرتشت ابهامات زیادی وجود دارد این است که اولاً او در زمان های بسیار قدیم زندگی می کرده که حتی از تاریخ باستان هم فراتر می رفته.

دیگر آن که ایران به خاطر حمله اسکندر و سلوکی ها که می کوشیدند تمدن یونانی را گسترش دهند صدمات زیادی دید. از مهمترین این صدمات این بود که بسیاری از کتاب های مذهبی و آثار ملی ایران به وسیله آنها از بین رفت. حتی اوستایی که در قصر سلطنتی هخامنشیان بود نیز به فرمان اسکندر سوزانده شد. 475 سال بعد یعنی پس از دوره اشکانیان و در زمان زمامداری اردشیر بابکان دین زرتشت یک بار دیگر رونق گرفت و کتاب های پراکنده مذهبی جمع آوری شد. ولی با هجوم اعراب یک بار دیگر همه یافته ها با سوزاندن کتاب ها نابود شد. چند صد سال بعد هم با تهاجم مغول ها همان چیزهای اندکی که مانده بود هم نابود شد.

منابع: تاریخ جامع ادیان- نوشته جان بی. ناس، ترجمه علی اصغر حکمت- شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

 



تاريخ : جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:1 | نویسنده : هادی قادری

 

 

25 اردیبهشت ماه، سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بلندآوازه ایرانی است. او که با اثر شکوهمند خود، نقش جوان‏مردی، اخلاق و ایمان را در بلندای زمان بر تاریخ نشاند و با حکمت و بینش گسترده، فرهنگ غنی ایران را تا فراسوی مرزهای خاکی به دل عاشقان فرهنگ و هنر نمایان ساخت.

فردوسی، از جمله معماران فرهنگ و ادب بخش بزرگی از جهان امروز است که با هموار ساختن رنجی سی‏ساله بر خود، توانست اندیشه پویا و تصویری زیبا را در همگونی دین و فرهنگ ملی در قالب یادگاری هزار ساله، ولی همواره تازه و سودمند باقی گذارد. در این مقاله، به زندگی و نیز برخی موضوع‏های پرداخته شده در اثر جاودان او شاهنامه می‏پردازیم.

تولد و خانواده:
در سال 329 هجری که ابوعبداللّه‏ رودکی، پدر شعر فارسی بدرود حیات گفت، روستای باژ از توابع خراسان، شاهد ولادت ابوالقاسم حسن‏بن علی طوسی، معروف به فردوسی بود. فردوسی از کودکی به دانش‏آموزی پرداخت و اخلاق، تاریخ و فرهنگ ایرانی، تن و جان او را پرورش داد. او با شوق و دقتی عاشقانه، در نظم کشیدن شاهنامه می‏کوشید و هرگاه فرصتی می‏یافت، مطلبی از زندگی خود را نیز در سرگذشت این نامه باستان می‏گنجاند. او همسری باسواد و اهل ادب داشت که از او با لطف و مهربانی یاد می‏کند. همچنین صاحب پسر و دختری شد که البته پسر در جوانی از دست رفت و پدر را در غم خود داغدار کرد.

فردوسی و زبان فارسی:
فردوسی برای اظهار هنر خود، زبان ساده‏ای را به کار برده و شاهنامه را شاهکار زمان و بیان ساخته است. پس از اسلام و با ورود ادبیات عرب به ایران اندک‏اندک بسیاری از واژگان و ترکیب‏های اصیل فارسی، به دست فراموشی سپرده می‏شد، ولی حکیم توس، با به نظم در آوردن شاهنامه، تا حد زیادی جلو این کار را گرفت. از این رو، با اینکه بیش از هزار سال از تاریخ نظم شاهنامه می‏گذرد، امروزه هم زبان این کتاب، برای فارسی‏زبانان قابل فهم است. این، معجزه سادگی زبان است که فردوسی آن را به وجود آورد. بسیاری از واژه‏های ساده به کار رفته در شاهنامه، از آفت فراموشی مصون مانده است؛ زیرا بیشتر این واژه‏ها که در ادبیات شاهنامه آمده، بر زبان‏ها جاری گشته و تا امروز باقی است.

رسالت فردوسی:
حکیم ابوالقاسم فردوسی، با شاعران هم‏عصر خود تفاوت بسیاری داشت. در آن زمان، بسیاری از شاعران به ستایش شاهان و درباریان سرگرم بودند. در این میان، فردوسی، ستایش‏گری را پیشه خود نساخت. او در شاعری هدف بلندتری داشت و برای خویش رسالتی تاریخی قائل بود. به همین دلیل، به صله و ستایش نیاز نداشت. بزرگ‏ترین امتیاز فردوسی این است که او شاعری را رسالت می‏پنداشت و یک‏دل و یک جهت به این کار بزرگ همت گماشت و شاهنامه، ارزشمندترین کتاب تاریخی منظوم را از خود به یادگار گذاشت. 
پروردگار در شاهنامه:
دانای توس، حکیم ابوالقاسم فردوسی که دیباچه سخن را به دل‏نشین‏ترین آهنگ دین‏داری و دین‏باوری آراسته است، در ستایش خدای بزرگ می‏سراید:

به نام خداوند جان و خرد         کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای         خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر     فروزنده ماه و ناهید و مهر


او شاهنامه سترگ خود را به نام خداوند جان و خرد آغاز می‏کند و از دین و باورهای خود به صورت‏های گوناگون در آن سخن می‏آورد و انسان را به خداشناسی و دین‏محوری توجه می‏دهد. فردوسی در شاهنامه در ستایش یزدان پاک سخن گفته و سروده است:

جهان را بلندی و پستی تویی        ندانم چه‏ایی هرچه هستی تویی 

سرانجام :
فردوسی، شاعر حماسه‏سرای ایرانی، حدود نود سال زیست و سی سال از عمر گران‏بهایش را صرف نگه‏داری زبان اصیل فارسی و تمدن ایرانی کرد. او سال‏های آخر عمر را در تنگ‏دستی گذراند و توانایی مالی خود را که در جوانی از آن بهره‏مند بود، از دست داد؛ چونان‏که می‏سراید:

الا ای برآورده چرخ بلند                چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان، برترم داشتی         به پیری مرا خوار بگذاشتی
مرا کاش هرگز نپروردیا                 چو پرورده بودی، نیازردیا


او در شهر توس از دنیا رفت و در باغش به خاک سپرده شد. بنای زیبا و اشعار بلند حک شده بر مزارش، چنان پویا و گویا سخن می‏گوید که گویی خود شاعر زنده است و با لحن دل‏نشین شعر می‏خواند:

هرگز نمیرد آن‏که دلش زنده شد به عشق 
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

 



تاريخ : شنبه 1 فروردين 1394برچسب:, | 1:13 | نویسنده : هادی قادری

http://www.etudfrance.com/wp-content/uploads/2013/03/527671_10151579669499258_458220428_n.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

پیام تبریک سال نو

اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگیست

 

اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد

 

پس پیشاپیش نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند.

 

 اس ام اس تبریک عید

 

http://www.kelishe.com/wp-content/uploads/2013/01/noroz.jpg



تاريخ : پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, | 14:16 | نویسنده : هادی قادری

 عکس های گرافیکی زیبا و قشنگ بمناسبت عید نوروز و تحویل سال نو

 

 


 
 
 
 
 
 
 
 
 


تاريخ : پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, | 14:14 | نویسنده : هادی قادری

 

تاریخچه عید نوروز چیست؟جشن باستانی نوروز چطور به وجود آمد؟

 

اکثر مردم نوروز و جشنهاي جنبي آن را جشن هايي با گذشته صد در صد ايراني مي دانند. بعضي از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوري، بخاطر اهميت آتش در آن، حتي وابسته به دين زرتشت دانسته شده. از طرفي، شواهد مختلف نشاندهنده اين مطلب هستند که اين جشنها تاريخي فراتر از قوم "ايراني" (به معناي قوم هندو-اروپايي مهاجري که در حدود سال 3000 سال قبل به ايران آمدند) دارند و احتمالا" از مراسم قبل از آريايي اين فلات سرچشمه مي گيرند و چه بسا اقوام عيلامي، کاسي، گوتي و ديگر اقوام باستاني نيز آنها را جشن مي گرفته اند.

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز


منبع اطلاعات ما در مورد باورهاي اقوام هندو- ايراني و بعدا" ايراني، در درجه اول قديمترين قسمتهاي اوستا و در حالت دوم، مقايسه باورهاي ديگر مردم هندو-اروپايي (بخصوص هندو-آريايي ها) با باورهاي ايرانيان باستان است. ريگ ودا، قديميترين بخش وداهاي هندو-آريايي، يکي از بهترين منابع موجود براي پي بردن به اصول اعتقادي و جشنها و مراسم اقوام آريايي (هندو-ايراني) است. باورهاي اقوام ديگر مانند سکاها، نورستاني ها، و مردم ايراني زباني که در ماوراالنهر و مناطق شرق کوه هاي پامير زندگي مي کردند نيز مي توانند الگوهاي ما براي فهميدن باورهاي ايراني هاي باستان باشند.


در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقيه يسناها که قديمي ترين بخش هاي اين کتاب هستند، هيچگاه صحبتي از نوروز و جشنهاي وابسته به آن نشده است. مراسم اوستايي اصولا" نيايشهايي به امشاسپندان مختلف و فره وشي ها هستند. يسناها سرودهايي هستند که براي ستايش ميترا، آناهيتا، ورونا، هوم، و ديگر امشاسپندان نوشته شده اند که در جشنهاي وابسته به آنها بايد خوانده شوند (کلمه هاي "جشن" و "يسنا" از يک ريشه هستند). در نتيجه، دربخشهاي قديم اوستا ذکري از جشنهاي نوروز، چهارشنبه سوري، سيزده بدر و يا حتي سده نداريم.

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

نخستين نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم "ويديودات" است که در ضمن توضيح زندگي "ييم" (جمشيد)، به دستور برگزاري نوروز نيز اشاره شده (اين روايت را فردوسي نيز ذکر مي کند). اما ويديودات از اخيرترين بخش هاي اوستاست که به احتمال زياد يا در دوران ساساني نوشته شده و يا در آن دوران به طور کامل بازنويسي شده و بسياري از باورهاي زرتشتي ساساني در اين کتاب وارد شده.


با نگاه کردن به باورهاي مندرج در ريگ ودا نيز اثري از مراسمي مانند جشنهاي بالا نمي بينيم. جشن شروع سال در نزد اين اقوام اهميت زيادي نداشته و ذکر خاصي از برگزاري مراسم بخصوصي براي آن نمي کنند. همچنين در باورهاي مردم نورستان افغانستان که تا صد سال قبل که به جبر مسلمان شدند، زير نام "کافران" به پرستش خدايان باستاني هندو-ايراني ادامه مي دادند، هيچ اثري از نوروز وجود ندارد، هرچند که جشنهاي سنتي نزد اين مردم کاملا" حفظ شده است.

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز


از طرفي، با نگاه کردن به طرز زندگي اقوام هندو-ايراني و مقايسه آن با اقوام ساکن ايران و بين النهرين، مي توانيم به نتايجي در مورد ريشه هاي تاريخي نوروز و جشنهاي ديگر مربوط به آن برسيم. اقوام هندو-ايراني بطور اعم، از راه دامداري و پرورش اسب زندگي مي کردند و زندگي آنها برمبنان کوچ نشيني بنا شده بود. اين طرز زندگي به اين معني بود که هندو-ايراني هاي باستان (مانند سکاهاي دوران تاريخي، سرمتها، هيونها، مغولان، و ترکها) به دنبال حيوانات خود براي پيدا کردن چراگاههاي سرسبز روان بودند. در دشتهاي محل سکونت اين اقوام، فقط دو فصل زمستان و تابستان معني داشت و به دليل طبيعت نامعمول آن، خط تقسيم و زمان اين دو فصل همواره نامعلوم بود.


اما مردم ساکن فلات ايران، عيلامي ها، کاسي ها، گوتي ها، اورارتو، ميتاني ها، و تا حد بيشتري مردمان ساکن بين النهرين، وابسته به زندگي کشاورزي ساکن بودند. اين بدين معني بود که ترتيب کاشت، داشت، و برداشت محصولاتي نظير گندم، مشغله اصلي اين مردم محسوب مي شد و زمان انجام هرکدام از اين وظايف، اهميت خاصي داشت. مي بينيم که نوشتن تقويمهاي نجومي که برمبناي آن حصول فصلها را معين مي کردند، از دستاوردهاي اين مردم است.

 تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

طغيانهاي سالانه رودخانه ها، شروع فصل گرما، زمان برداشت محصول، زمان رها کردن نوبتي زمين ها، همه و همه از مشغوليات زندگي کشاورزي بوده و هستند. به همين دليل، تقسيم سال به دوازده ماه و چهار فصل (که حضورشان در اين منطقه کاملا" حس مي شد)، تقسيم ماه به بيست و هشت روز (بر مبناي تقويم قمري) و وضع کردن هفته، همه از تقسيمات مردم سومر و بابل بود که از طرف مردمان همسايه آنها نيز استفاده مي شد.


از جشن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان مدارک بسياري در دست داريم. در روز آغاز بهار، پادشاه به سوي معبد مردوک، خداي بابل، مي رفت و با در دست گرفتن دستهاي اين خدا، حمايت او را از سلطنت خود نشان مي داد. بعد از اين مراسم، پادشاه به قصر سلطنتي باز مي گشت و دستور بارعام مي داد که همه مردم مي توانستند به ملاقات پادشاه بيايند.

 تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

اهميت اين مراسم را در آنجايي مي توانيم ببينيم که بعد از تسخير بابل از طرف کورش، پادشاهان پارسي تا زمان خشايارشا نيز هرساله اين مراسم را انجام مي دادند. پايان جشنهاي بهاري در روز سيزدهم بهار (که اولين بار در افسانه هاي بابلي به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالي شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشتهاي خارج از شهر اعلام مي شده (نمونه اين رسم را مي توان در داستان حضرت ابراهيم مشاهده کرد).


از سوي ديگر، بسياري از فرهنگ هاي جهان، از بابل باستان گرفته تا سلتهاي اروپايي، مراسمي مانند برافروختن آتش در پايان فصل برداشت دارند. اصولا" روشن کردن آتش بعد از خرمن چيني جزو مراسم بسيار معمول همه جوامع کشاورزي بوده و حتي امروزه نيز در کشورهاي اروپايي مي توان نظير آن را مشاهده کرد. در ايران نيز امروزه در طي مراسم جشن سده (که جشن رسمي پايان فصل برداشت بوده)، برافروختن آتش مرسوم است. به همين ترتيب، مي توان روشن کردن آتش در چهارشنبه سوري را نوعي از همين مراسم دانست.

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز


بطور خلاصه، مي شود حدس زد که جشن آغاز بهار و مراسم روشن کردن آتش و خارج شدن از شهر، از آيينهاي جوامع کشاورزي مقيم ايران بوده است. اما اقوام ايراني بعد از مهاجرت به اين کشور و ساکن شدن در آن، به اقتباس اين مراسم پرداختند و با وارد کردن بعضي از عقايد خود (تشبيه حلول بهار به پيروزي راستي بر دروغ)، آنرا تبديل به جشني کاملا" ايراني کردند.

اين جشن، که شايد از دوراني حتي قبل از زمان هخامنشي بوسيله اين مردم برگزار مي شده، تا مدتها جشني مردمي بوده که توانسته به دليل طبيعت غير ديني و غير سياسي خود، به جشني عمومي براي همه مردم تبديل شود و کم کم به صورت جشني درآيد که حتي دستگاه دولتي اشکاني و ساساني نيز آنرا به عنوان مراسم رسمي خود انتخاب کند.

 

 

هفت سین

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

با فرا رسيدن‌ سال‌ نو، سفره‌ مبارك‌ هفت ‌سين‌ را مي ‌گسترانيم.سفره‌اي‌ از هفت‌ گونه‌ گياه‌ و دانه‌ و خوردني‌ دلپذير. آب‌ و آيينه، شمع‌ و چراغ، نقل‌ و نبات‌ و گل‌ و سبزه‌ در آن‌ مي ‌نهيم، كتاب‌ آسماني‌ خود را مي‌ گشاييم‌ و در لحظه‌ حلول‌ سال‌ نو در برابر سفره‌اي‌ از بركت‌ الهي‌ و به‌ اميد رونق‌ و بهبود و معيشتي‌ بهتر دست‌ به‌ دعا برمي‌ داريم.

 

هفت شين

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

برخي‌ از محققان‌ معتقدند كه‌ پيش‌ از اسلام، در اين‌ سفره‌ هفت‌ شين مي ‌گذاشته ‌اند همچون‌ شمع‌ ، شيريني‌ ، شير، شراب ، شهد و شاهدانه و يا هفت‌ گياه‌ چيده‌شده‌ سودمند به‌ صورت‌ هفت‌چين و يا هفت‌ سيني‌ از خوردني هاي‌ مطلوب است اما قرن هاست‌ كه‌ در سفره‌ عيد هر ايراني‌ هفت‌ گونه‌ خوردني‌ و سبزه‌ كه‌ حرف‌ نخست‌ آن‌ سين‌ است‌، چيده‌ مي ‌شود و آن ‌چنان‌ كه‌ پيداست‌ سخن‌ بر سر حرف‌ سين‌ يا چين‌ يا شين‌ نيست بلكه‌ محتواي‌ سيني ها يا ظروفي‌ كه‌ خوردني‌ در آن‌ مي ‌نهند اهميت‌ دارد و محتواي‌ ظرف ها نمادهايي‌ در سفره‌ هفت‌ سين هستند.

 

روايات گوناگون از هفت سين

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

در گذشته عدد هفت‌ خوش ‌يمن‌ ،مبارك‌ و حتي‌ مقدس‌ تلقي‌ مي شده است.هفت‌سین در مراسم نوروزی به روایت‌های گوناگون به وجود آمده است، گروهی از پژوهشگران بر این باورند كه درجشن نوروز، میوه‌ها ، شیرینی‌ها و خوراکی‌ها را در هفت عدد از سینی‌ها می‌چیدند و بر سفره نوروزی می‌گذاشتند و آن را هفت‌سینی می‌گفتند که بعدها در طول زمان به هفت‌سین تبدیل شده است.

گروهی دیگر چنین باور دارند که در زمان‌های پیش و به هنگام نو شدن سال بر سفره نوروزی هفت شين مانند شیر، شکر، شیرینی، شربت، ... مي گذاشتند که به تدریج به هفت‌سین تبدیل شده است.گروهی دیگر بر این گمانند که ابتدا هفت‌چین یعنی هفت نوع چیدنی از درخت،بوده است که بعدها به هفت‌سین تغییر یافته است.

 

چرا «هفت» در سفره‌ هفت ‌سين‌

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

عدد هفت‌ كه‌ جمع‌ سه‌ و چهار است، نزد رياضيدانان‌ به‌ سبب‌ شكل‌ هندسي‌ مثلث‌ و مربع‌ كه‌ اشكال‌ همگن‌ و كامل‌ به‌ شمار مي‌ آيند نمايانگر كمال‌ و به‌ شكلي‌ نمادين، به‌ مفهوم‌ كثرت‌ و تكامل‌ است. هنگامي‌ كه‌ از عدد هفت، يا هفت‌ هزار و... سخن‌ گفته‌ مي ‌شود معناي‌ زياد بودن‌ مد نظر است. در ميان‌ اقوام‌ هند و اروپايي‌ و همچنين‌ هند و ايراني‌ اين‌ عدد خوش‌ يمن‌ و مبارك‌ تلقي‌ شده‌ و در اساس، نقش‌ اين‌ عدد در فرهنگ‌ ملت ها نقشي‌ مثبت‌ است.

 

واقعيت هاي‌ طبيعي، مشاهده‌ها و تجربه‌هاي‌ مردم‌ در گذر زمان، نقش‌ اديان‌ الهي‌ و باورهاي‌ ديني‌ مردم‌ در توجه‌ ويژه‌ به‌ عدد هفت‌ بسيار اساسي‌ است‌ و از همين‌ روست‌ كه‌ قرن هاست‌ در آيين ها و رسم هاي‌ ايراني‌ نيز اين‌ عدد جايگاهي‌ ويژه‌ دارد. در چيدن‌ و آراستن‌ سفره‌ هفت‌سين‌ نيز نقش‌ اين‌ عدد به خوبي‌ آشكار است.

 

تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

نگاهي‌ گذرا به‌ واقعيت هاي‌ طبيعي، كتب‌ الهي، باورهاي‌ مردم، هنر معماري، موسيقي، خط‌ و نيز ادبيات‌ ملل‌ نشان‌ مي ‌دهد كه‌ عدد هفت‌ تا چه‌ حد مورد توجه‌ ويژه‌ قرار دارد. در قرآن‌ كريم‌ و نيز نزد مسلمانان‌ ايراني‌ عدد هفت‌ جداي‌ از ساير عددها مورد توجه‌ قرار دارد. در برخي‌ از آيه‌ها و سوره‌هاي‌ قرآن‌ از عدد هفت‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ و نيز قرآن‌ را مشتمل‌ بر هفت‌ موضوع‌ دانسته‌اند.

 

مناسك‌ حج‌ هفت‌ مرحله‌ دارد و نخستين‌ قاريان‌ نيز هفت‌ نفر بوده‌اند. در كتاب هاي‌ آسماني‌ انجيل‌ و تورات، بارها و بارها اين‌ عدد با تأكيد تكرار شده‌ است. همچنين‌ نزد زرتشتيان‌ هفت‌ امشاسپند گرامي‌ بوده‌ و در آيين‌ مهر هفت‌ اختر معتبر بوده‌ است. پيشينيان‌ ما نيز زمين‌ و آسمان‌ را داراي‌ هفت‌ طبقه‌ دانسته‌اند و به‌ زمين‌ هفت ‌اقليم‌ مي ‌گفته‌اند كه‌ داراي‌ هفت‌ دريا بوده‌ است.

 تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

 

خلق‌ جهان‌ را در شش‌ مرحله‌ يا گاهنبار گفته‌ اند و در روز هفتم‌ كه‌ پايان‌ خلق‌ جهان‌ است‌ به‌ نيايش‌ و جشن‌ و سرور مي پرداخته ‌اند؛ اين‌ آيين‌ هنوز مشاهده‌ مي‌شود و ادامه‌ دارد. حركت‌ و تغيير شكل‌ ماه‌ در چهار هفته، وجود خوشه‌ ستارگان‌ يا خواهران‌ هفتگانه‌ و همچنين‌ تكامل‌ جنين‌ در هفت ‌ماهگي، رويش‌ دندان‌ كودك‌ در هفت‌ ماهگي، تغيير تكاملي‌ نطفه‌ به‌ جوجه‌ پس‌ از سه‌ هفته‌ و... از مواردي‌ است‌ كه‌ در طبيعت‌ مورد مشاهده‌ و توجه‌ قرار گرفته ‌اند.

 

باورهاي‌ ملت ها نيز نمايانگر توجه‌ به‌ عدد هفت‌ و نقش‌ آن‌ است. در قديم‌ مصريان‌ به‌ هفت‌ ركن‌ قدرت‌ معتقد بودند، كلداني‌ها هفت‌ طبقه‌ كمال‌ و بابليان‌ هفت‌ طبقه‌ آسمان‌ را باور داشتند، يونانيان‌ به‌ هفت‌ خدا معتقد بودند، هندوان‌ خدايان‌ هفتگانه‌ «آدي‌تيا» را مي ‌پرستيدند و روميان‌ جشن‌ بزرگ‌ هفت‌ مادر يا «سپتي ‌ماترا» را برگزار مي ‌كردند.

 تاریخچه عید نوروز و جشن باستان نوروز

بسياري‌ از ملت هاي‌ ديگر نيز متوجه‌ اين‌ عدد بوده‌اند. همچنين‌ از عجايب‌ هفتگانه‌ جهان‌ نام‌ برده‌ شده‌ است. در موسيقي‌ سنتي‌ ايراني‌ هفت‌ دستگاه و در خط‌ هفت‌ شيوه‌ نگارش‌ تعيين‌ كرده‌اند. در هنر و ادبيات‌ نيز توجه‌ هنرمندان‌ و نويسندگان‌ به‌ عدد هفت‌ آشكار است.

 

در اساس‌ بين‌ اقوام‌ هند و اروپايي و نيز ايرانيان‌ و هندوان، عدد هفت‌ خوش ‌يمن‌ و مبارك‌ تلقي‌ شده‌ است و از همين‌ روست‌ كه‌ در فرهنگ‌ ايراني‌ ما كه‌ بنيانش‌ بر باورهاي‌ ديني‌ استوار است‌ در سفره‌ عيد كه‌ سفره‌اي‌ دلپذير و خوش ‌يمن‌ و سرشار از اميد به‌ بهبودي‌ و رونق‌ بيشتر است، هفت‌ سين‌ چيده‌ مي ‌شود به‌ اين‌ اميد كه‌ سال‌ نو پر بركت‌ و مبارك‌ باشد.



تاريخ : پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, | 14:10 | نویسنده : هادی قادری

 

 

 عید نوروز قدیمی ترین جشن باستانی  

 


عید نوروز توسط تمام قوم های ایرانی در میان اهالی شهر و روستا و عشایر با هر طبقه اجتماعی برگزار می شود, مراسم جشن عید نوروز است. ایرانی ها، نوروز را در آغاز سال و آغاز گردش طبیعت، جشن می‌گیرند و معتقدند که سالی دیگر گذشته و بایستی کهنگی‌ها را به سال کهنه واگذارکرد. واژهٔ جشن، از ریشهٔ «یز» (Yaz) به معنی نیایش و پرستش است و جشن نوروز سپاس آغاز سالی نو است.
به اعتقاد پارسیان، نوروز اول روز از زمانه و فل ک را آغاز گشتن است. اندیشهٔ ایرانی، نوروز را آغاز زندگی می‌داند و شروع هر پدیدهٔ مهمی را بدین روز منسوب می‌دارد. ایرانیان هر آغازی را جشن می‌گیرند و نوروز بزرگ‌ ترین آغاز و بزرگ‌ ترین جشن، با اصیل‌ترین سنت‌ها و مراسم جاودانه است. آغاز ِمراسم باشکوه عید نوروز به زمان پادشاهی جمشید شاه بازمی گردد. گفته می شود او در زمان سلطنت خود در آبادانی ایران و آسایش خاطرِ مردم از هجوم بیگانگان، نقش بسیاری داشت. در نوشته ها آمده روزی جمشید سفری با تخت زرینش به آسمان ( به سوی خورشید ) داشت و پس از بازگشت دین را تجدید و آن روز را نوروز نامید...

[categoriy],عید,نوروز,قدیمی

 

پس از جمشید, سال به سال بر اهمیت و فراگیری این روز افزوده شد. در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز به عنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه های مردم عامه ( نه فقط زرتشتیان ) اجرا می شد. اسطوره های گوناگونی در ایران باستان, درباره این جشن ملی آورده شده است که به برخی از آن ها جهت اطلاع علاقمندان اشاره می شود.
یکی از این افسانه ها, اسطوره زیبای آفرینش است.
اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه وآرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آ‏فرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آیین ایران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار می کردند.
جشن سالگرد آفرینش آسمان از ۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت، نخستین گاهانبار است. دومین گاهانبار سالگرد آفرینش آب از ۱۱ تا ۱۵ تیر است. سومین گاهانبار که سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است، از ۲۶ تا ۳۰ شهریور برگزار می شد. چهارمین گاهانبار سالگرد آفرینش گیاه و از ۲۶ تا ۳۰ مهر است. پنجمین گاهانبار سالگرد آفرینش چهارپای مفید جشن میان زمستان است و زمانی است که برای دام انبار زمستانی می شود.
آخرین گاهانبار, سالگرد آفرینش انسان است که در پنج روز آخر سال, یعنی پنج روز کبیسه برگزار می شود. سالگرد این پنج روز پایانی سال که دوازده ماه سی روزه را در پشت خود دارد، مدخلی بر نوروز است. پس جشن نوروزسالگردی است از آفرینش انسان، عزیزترین موجود آفرینش برای آفریدگار بزرگ که آفرینش اهورایی را پاسداری خواهد کرد و رقیبی برای اهریمن و آفریده های دیوی اش خواهد شد.به همین مناسبت، سالگرد آن با شکوه بیش تری برگزار می شود.
اسطوره دیگری نیز آیین های نوروزی را همراهی می کند، یکی از آن ها آیین نیایش به ایزد«رپیتوین» است. «رپیتوین» سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است و در زمستان، در زیر زمین جای می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند و به خصوص ریشه های درختان را در برابر یورش سرمای زمستانی پاس می دارد. بازگشت سالانه او در بهار است که نمادی از پیروزی نهایی نیکی ها بر بدی ها و بهارها بر زمستان ها است.
به همین مناسبت جشنی ویژه و نیایشی که تقدیم رپیتوین می شد، بخشی از مراسم نوروزی را تشکیل می دهد و از این دید، نوروز نمادی از پیروزی عنصر نیک در نبرد فصل ها است.
نوروز هم چنین نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی می شود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است. «فروهر» یا «فروشی» گونه ای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مردمان در آن جهان به وجود می آید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر می شتابد و از کیفرهای خاصی که روان می بیند به دور است.
فروهرها سالی یک بار در طلیعه ماه فروردین (= ماه فروهرها) به زمین باز می گردند و هر یک به خانه خود فرود می آیند. آنان از دیدن پاکیزگی و درخشندگی خانه دل خوش می شوند و بر شادکامی خانواده وبر برکت خانه دعا می کنند و اگر خانه را آشفته و درهم، پاک نشده و نا آراسته بینند, غمگین می شوند و دعا نکرده و برکت نخواسته خانه را ترک می کنند. مراسم خانه تکانی از همین جا نشات گرفته است. ایرانیان در آغاز سال نو همه جای خانه را تمیز و پاکیزه می کنند تا فروهرهای درگذشتگان, به خانه آنان بیایند و برای خانواده برکت بیاورند.
مردمانی که بر این باورند، روز نوروز از خانه بیرون نمی روند، چون نمی خواهند که فروهرها صاحب خانه را در خانه نیابند و ناخشنود شوند. چراغ خانه ها برای این که راه را بر فروهرها بهتر بنمایانند, دراین شب ها باید روشن باشد
در آغاز پنج روز آخرین گاهانبار و به روایتی در پایان این پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتش افروزی بر بام ها انجام می دادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دورو نزدیک خبر دهند که سال نو می آید. این آتش افروزی بعد از آمدن اسلام نیز در میان ایرانیان معمول بوده است و چون مراسم به طور رسمی نخستین بار در شب چهارشنبه انجام شد، این رسم در شب چهارشنبه پای برجا ماند و چهارشنبه سوری یکی از جشن های جنبی نوروز شد.
به روایتی «سوری» به معنی «سرخ» است و سرخی دلیل انرژی و تحرک. شاید باورهایی که در ایران کهن مردمان بر آن اعتقاد راسخ داشته اند و برخی از آن ها با افسانه ها درآمیخته, امروزه چندان مورد قبول مردم نباشد و برخی آن را از خرد گرایی به دور بدانند. امروزه بیش تر ایرانی ها از ریشه اعتقادات کهن اطلاع چندانی ندارند ولی جشن بزرگ نوروز را کما کان شبیه اجداد خود انجام می دهند و برپایی این جشن ها را وسیله ای برای حفظ هویت ایرانی خود در برابر هجوم فرهنگ های مختلف می دانند.
خرید و پوشیدن لباس های جدید و آراستگی در آغاز نوروز برای ایرانیان اهمیت خاصی دارد. از مراسم زیبا و باشکوه نوروزی که از دوران کهن تا زمان ما باقی مانده و از پیش درآمدهای نوروز به شمار می آید, سبزهٔ نوروزی است. در تمام مناطق ایران، سبزه‌های زیبا و سبز و خرمی در ظروف خاصی پیش از عید با آداب و مراقبت بسیار آماده و در زمان تحویل سال نو، بر سر سفرهٔ نوروزی گذارده می‌شود و آن را تا روز سیزدهم فروردین، هم چنان تازه و باطراوت حفظ می‌کنند. تهیه و مصرف غذاهای مخصوص عید نوروز که مهم ترین آن ها سبزی پلو و ماهی سفید است از دیگر آداب ورود به جشن های نوروز است.
زمان جشن نوروز ۱۳ روز است و در اولین روز نوروز ایرانیان سفره ای پهن می کنند و بر آن هفت چیز که نامشان با حرف سین شروع شده باشد, می گذارند و آن را سفره هفت سین می نامند. ( سبزه : نمودارِ گل های زیبا و زینتی ، سرسبزی و خرمی, سیب : میوه ای بهشتی و نماد زایش, سمنو : از جوانه ی گندم، نمود رویش و برکت, سنجد : بوی برگ و شکوفه ی آن محرک عشق و دلباختگی است و...) برای تزیین سفره هفت سین از وسایل دیگری استفاده می شود که هر یک فلسفه خاصی دارند. آینه و شمع برسر سفره هفت سین به نشانه نور, روشنایی و شفافیت استفاده می شود.
معمولا تخم مرغ های رنگ شده با طرح های زیبا نیز برسر سفره ی هفت سین وجود دارد که نماد نطفه و باروری و زایش است. (در اساطیر آمده فلسفه وجود تخم مرغ جهان است که تخم مرغی شکل است و آسمان چون پوسته ی تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمین روز است.) یک جلد قرآن مجید نیز همیشه در سفره هفت سین مسلمانان وجود دارد که گویاترین دلیل آمیختگی این عید باستانی با قوانین اسلامی است. قرآن به نشانه اطاعت از خداوند و تقدس, تبرک و روحانی کردن فضای موجود و سال نوی آغاز شده, ازواجبات سفره هفت سین ایرانی مسلمان است. ماهی قرمز کوچک نیز از واجبات سفره هفت سین ایرانیان است که نماد سرزندگی و شادابی است.
ایرانیان در طول مدت جشن های سال نو به دیدن یک دیگر می روند و سال جدید را تبریک می گویند و کدورت ها و کینه های احتمالی را کنار می گذارند. مراسم عید نوروز ۱۳ روز ادامه دارد که در تمام این مدت دانش آموزان و دانشجویان در تعطیلی به سر می برند.
بنا بر آن چه در اساطیر آمده در تقویم ایرانی ، نخستین دوازده روزسال "جشن زایش انسان ها" تمثیلی از۱۲ هزار سال زندگی و نبرد با اهریمن است و روز سیزدهم تمثیلی از هزاره سیزدهم و آغاز رهایش از جهان مادی است. به همین دلیل نیز، روز سیزدهم که در واقع نمادی از زندگی انسان ها درپردیس است ، متعلق به ستاره باران انگاشته می شد، زیرا نزول باران بهاری باعث سر سبزی و طراوت زمین شده و نمایه ای از بهشت را بوجود می آورد.
این اعتقاد در ایران باستان موجب می شد، سیزدهم نوروز، روز ویژه طلب باران بهاری برای کشت زارهای نودمیده، انگاشته شود. در این روز، از دیر باز مردم ایران به دشت و صحرا می رفتند تا با شکست دیو خشکسالی، گوسفندی برای فرشته باران، قربانی و بریان کنند تا این فرشته کشت های نو دمیده را از باران سیراب کند.
مردم ایران هم اکنون نیز در پایان روز سیزدهم با سبزه های سفره هفت سین خود به دامن طبیعت پناه می برند و تمام روز را در طبیعت می گذرانند که در تقویم رسمی کشور این روز« روز طبیعت» نام گذاری شده است. روز چهاردهم فروردین ماه, جشن ها ی نوروزی به پایان رسیده و مردم زندگی عادی خود را از سر می گیرند. مراسم جشن های نوروزی یکی از جذاب ترین جشن های ایرانی برای مردم ملل دیگر است.

 آیین ها و جشنها و مراسم ایران و جهان - ویستا



تاريخ : پنج شنبه 13 آذر 1393برچسب:, | 17:38 | نویسنده : هادی قادری

 

نا گفته های تاریخ کهن ایران

 


 

-آیا میداند : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که مس را کشف کرد ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی بوده است.
-آیا میدانید : اولین ارتش سواره در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با ۱۱۵ سرباز.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در ۷۰۰۰ سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .
-آیا میدانید : اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایراینان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کرد ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند.
-آیا میدانید : اولین مردمانی که قاره آمریکا را کشف کردند ایراینان بودند و کریستف کلب و واسکودوگاما بر اثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه واتیکان بوده به فکر قاره پیمایی افتاده اند.
-آیا میدانید : کلمه شاهراه از راهی که کورش بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده.
-آیا میدانید : کورش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد.
-آیا میدانید :  کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد  که بیش از ۱۰۰۰ متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد.
-آیا میدانید : اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم  فن و هنر ساخته شد.
-آیا میدانید : دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال ۵۴۴ قبل از میلاد ساخت ، ساخته شد .
-آیا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.
-آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و به جای عذر خواهی فرعون مصر از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود و به همین دلیل کمبوجیه با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . و به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.
-آیا میدانید :  داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند برگذیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد
-آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را  اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بداند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگذین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت .  ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و ۲۰۰۰ سال جلو تر از خود می اندیشید.
-آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان ۵۱۸ – ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد.
-آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی  شاه بابل بود آزاد کرد.
-آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهرای بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.
-آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید.
-آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند.
-آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق همراه بوده است.
-آیا میدانید :  تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون”  بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.
-آیا میدانید :  داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گذاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند.
-آیا میدانید :  داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد.
-آیا میدانید :  اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد.
-آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد.
-آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد.
-آیا میدانید :  در طول سلطنت داریوش کبیر ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کرد و همه را برا جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت.
-داریوش در سال ۵۲۱ قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم.
-آیا میدانید: آئین زرتشت نخستین انقلاب انسانگرایی و آزادیخواهی در تاریخ بود. تمام نوشتارهای تاریخی نشان میدهد که چه اندازه این انقلاب جهان را به پیش کشاند و چه اندازه بر فرهنگ جهانی تاثیر گزاشت.
-آیا میدانید: « تحولی که زرتشت در فرهنگ ایران به وجود آورد زنهای ایرانی را در تمام زمینه ها هم تراز مردان کرد و زنها از چنان آزادی برخوردار شدند که مانند آنرا در هیچ جایی از دنیای باستان نمیتوان یافت. درآن زمان یونانیها با زنان خود مانند برده رفتار میکردند و ارستو میگفت زن نمیتواند روح داشته باشد.
پل دو بروی: تاریخ فلسفه زرتشت، پاریس ۱۹۸۴ رویه ۱۱۰
-آیا میدانید: هیچ صفحه ا ی از کتابهای تاریخ نمیتواند گواه دهد که یک نفر بزور به اندیشه زرتشت وارد شده باشد. اگر جز این بود زمانی که ایرانیان امپراتوری جهانی درست کرده بودند، یونان و هند و مصر و تمام خاور میانه و نیمی از آفریقا زرتشتی شده بودند. ( پل دو بروی: تاریخ فلسفه زرتشت، پاریس ۱۹۸۴ رویه ۱۱۴)
-آیا میدانید :در فرمان آزادی کورش (قانون حقوق بشر). که ۲۵۴۱ سال پیش با خط میخی روی استوانه بزرگی نوشته شده و امروز در موزه لندن است، این جمله ها آمده اند۰ « انسانها آزادند که هر خدایی را که دلخواه آنها است بپرستند، آنها آزادند که در کشور دلخواه خویش زندگی کنند، همگی باید در آرامش و صلح زندگی نمایند…..». ( و. ایلرز : ترجمه استوانه کورش از خط میخی، ۱۹۷۴ : ی. کیله: تفسیر نوشتار استوانه کورش، ۱۹۷۳ ) .
-آیا میدانید: پس از آزادی یهودیان از اسارت بابل بوسیله کوروش بزرگ، ساختن معبد اورشلیم بوسیله داریوش و جمع آوری تورات بوسیله خشایارشاه، سه پادشاه زرتشتی ایران، پیامبران یهودی همچون ایسایی، ژرمی، ازقیل ودانیل، کورش بزرگ را در تورات « فرستاده خدا و پیام آور آزادی» خواندند. (ژرار ایزرایل: کورش بزرگ، پاریس ۱۹۸۷)





تاريخ : یک شنبه 25 آبان 1393برچسب:, | 1:22 | نویسنده : هادی قادری

  مرتضی پاشایی درگذشت... (یکی هست که دیگه نیست)

 

 

 

 

«مرتضی پاشایی» خواننده جوان موسیقی پاپ کشورمان پس از مدت‌ها مبارزه با بیماری سرطان صبح جمعه ۲۳ آبان درگذشت.

 

مرتضی پاشایی مدت‌ها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد که با تشدید بیماری از روز جمعه ۱۶ آبان ماه در بخش ICU بیمارستان بهمن بستری شده بود، صیح روز جمعه در گذشت.

 

مرتضی پاشایی (متولد ۱۳۶۳/۵/۲۰) خواننده، نوازنده، آهنگساز پاپ فارسی است. او دانشجوی رشته گرافیک بوده و از کودکی به موسیقی علاقه داشته است. موسیقی را از سن چهارده سالگی با نواختن گیتار آغاز کرد.

 

پاشایی اخیرا با وجود بیماری ترانه «نگران منی» را برای برنامه ماه عسل به تهیه‌کنندگی و اجرای احسان علیخانی اجرا کرده بود که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت.



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد